دست نوشته ای از یک شهید گمنام
دست نوشته شهید گمنام از جنگ در کردستان
همیشه از صحنه کربلا در عاشورا صحبت میشد و از چگونگی شهادت آن عزیزان. باورم نمیشد که انسانهایی باشند که بتوانند همچنین اعمالی انجام دهند. به راستی آیا انسان میتواند سبوعانه انسان دیگری را بکشد؟ …
کردستان اگر هیچ فایدهای برایم نداشت حداقل این سود را بردم که جواب این سؤال را به روشنی دریافتم. برادری را که 16 یا 17 سال داشت با تبر قطعه قطعه کرده بودند. یک میخ فولادی بزرگ را با چکش از گوش سمت راست یک افسر ارتشی زده بودند و سر میخ از گوش چپش با سری خونی بیرون آمده بود. چند برادر پاسدار را به هم بسته بودند و با مسلسل سوراخ سوراخشان کرده بودند. حال چند خشاب به آنها شلیک کرده بودند خدا می داند. چند نفر دیگر را سوزانده بودند و … در مورد چند نفر نیرو آنچنان اعمال فجیعی انجام داده بودند که انسان از به خاطرآوردنش شرمگین می شود چه رسد به نقلش. راجع به آن صحنه و شهدای آنجا که هر کدام به طرز وحشیانه ای به شهادت رسیده بودند بیش از این نمی گویم … .